۱۳۹۸ مهر ۲۶, جمعه

آغاز سال تحصیلی (تفتیش عقاید)

 آموزش و پرورش دارای مفهوم و کاربرد گسترده و پیچیده و در نتیجه مبهمی است. در تعریف این مفهوم، نه تنها میان مردم عادی، بلکه میان صاحب‌نظران تعلیم و تربیت هم اختلاف‌نظر وجود دارد. همچنین مفاهیمی مانند تعلیم و تربیت، نظام آموزشی، تحصیل، سوادآموزی ، بار آوردن و… نیز جزئی از «آموزش و پرورش» محسوب می‌شوند یا با آن همپوشی دارند.


درباره مفهوم «آموزش و پرورش» باید در نظر داشت که «آموزش و پرورش» منحصر به افراد، زمان، مکان، یا عمل خاصی نیست. یعنی به‌طور مشخص «آموزش و پرورش» منحصر به مدرسه، کودکان، یا آموزش دروس خاصی نیست، بلکه «آموزش و پرورش» برای همه و در هر زمانی و مکانی ممکن است. (ز گهواره تا گور دانش بجوی)

رهبران سیاسی تأثیر زیادی بر سیستم‌های آموزشی گذاشته‌اند. به‌طور مثال در شوروی نظام آموزشی تحت نظارت شدید حزب کمونیست شوروی قرار گرفت. پس از به قدرت رسیدن جوزف استالین او تأکید ویژه‌ای بر آموزش علوم، ریاضیات و ایدئولوژی کمونیست داشت هم‌زمان مراکز علمی شوروی تعداد زیادی از شهروندان دیگر کشورها را جذب مراکز آموزشی خود کردند. این نظام آموزشی پس از فروپاشی شوروی اصلاح شد و اختیارات دولت‌های محلی در این امر افزایش پیدا کرد.

تفتیش عقاید

به معنی بازرسی و جستجو در باورهای افراد است و به اعمالی گفته می‌شود که یک موضع صاحب قدرت، مردم را به دلیل باورهایی که دارند، بازخواست می‌کند.

جمهوری اسلامی با بکار بردن نیروهای سپاهی و بسیجی در وزارت آموزش و پرورش و گرفتن ابتکار عمل در این وزارت خانه مدارس را تبدیل به پادگان نظامی کرده است. و همچنین این وزارت خانه تبدیل شده به مرکز پرورش ایدئولوژی که میتوان گفت پس از حوزه های علمیه یکی از حوزه های آموزشی جمهوری اسلامی می باشد.

از جمله اقداماتی که در انقلاب فرهنگی انجام شد ، مبارزه با فرهنگ غرب در ایران بود و در طی این دوران محتوای بسیاری از کتاب‌های درسی و علمی طبق دیدگاه های شورای انقلاب فرهنگی، مورد بازبینی قرارگرفت که منجر به اسلامی‌ شدن کتابهای آموزشی شد.و همچنین از دیگر اقدامات  می توان به جدا کردن جنسیتی مدارس و اجباری کردن پوشش اسلامی در مدارس اشاره کرد.

بعنوان مثال در کتاب سال اول دانش آموزان ، تصاویری که از دختران نشان داده می شود بصورت با حجاب در خانه و در کنار پدر و مادر می باشد که این تفکر افراطی جمهوری اسلامی نشان میدهد که دختران در حضور برادر و پدر خود باید حجاب داشته باشند.

که متاسفانه تمرکز روی این گونه مسائل ، خیلی بیشتر از توجه به بار علمی و محتوای اصلی کتابها شده است.

مثلاً به جای آموزش قرآن به زبان عربی در کلاس اول دبستان می توان به زبان ساده ای که کودک هفت ساله متوجه بشود او را با مفاهیم و معنی قرآن آشنا کرد. این گونه آموزش ها باعث تقویت قدرت تفکر در کودکان می شود و کودک چیزی را بدون دانستن معنا حفظ نمی کند. اما تمرکز وزارت آموزش و پرورش بر سطحی نگری و به اصطلاح آموزش طوطی واری است که شخص بدون دانستن معنا و مفهوم آن و بدون درک معنا، آن چیز را باور یا قبول کند.

استفاده نظامی از کودکان به چند شکل می‌باشد: یک شکل آن به‌کارگیری کودکان به عنوان کودک-سرباز در جنگ است، و شکل دیگر آن استفاده در فعالیتهای حمایت از جنگ مانند نگهبانی، جاسوسی و بردگی جنسی. 

بر اساس ماده ۳۸ کنوانسیون حقوق کودک، گروه‌های سیاسی نباید از افراد زیر پانزده سال درجنگ استفاده کنند. ماده ۴ «پروتکل اختیاری شرکت کودکان در جنگ» از طرفین درگیری‌ها می‌خواهد که به افراد زیر هجده سال اجازه شرکت در جنگ داده نشود و سربازگیری اجباری در مورد این افراد نیز ممنوع می‌باشد.

تعداد کودکان سرباز در ایران مشخص نیست اما نیروی مقاومت بسیج از افراد داوطلب زیر هجده سال در طول جنگ ایران و عراق استفاده می‌کرد. این سازمان همچنان از افراد زیر هجده سال به صورت داوطلب استفاده می‌کند.

حسین فهمیده تنها نوجوانی نبود که در جنگ ایران و عراق شرکت کرد و کشته شد. اما او برای ایرانیان مظهر مشارکت نوجوانان در جنگ است. دستگاه‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی هشتم آبان را به خاطر سالگرد کشته شدن حسین فهمیده "روز بسیج دانش آموزی" نامگذاری کرده‌اند.

نوجوانی سیزده ساله به اسم مرحمت بالازاده موفق شد در سن سیزده سالگی موافقت کتبی علی خامنه‌ای، رئیس جمهور وقت، را برای اعزام به جبهه جلب کند. خبرگزاری مهر می‌نویسد او به رئیس جمهور گفته بود: بگوئید دیگر روضه قاسم را نخوانند چون او هم ۱۳ ساله بود که در کربلا جنگید و شهید شد.

در نظام ارزشی جمهوری اسلامی و ادبیات جنگی آن، حضور نوجوانان در جنگ با عراق مایه افتخار است. رغبت بسیاری از نوجوانان برای اعزام به جبهه های جنگ نیز افتخاری مضاعف محسوب می‌شود.

منتقدان جنگ از داستانهایی سخن می‌راندند که از "شستشوی مغزی" نوجوانان روستایی در مدارس و انداختن "کلید بهشت" بر گردن آنها حکایت می‌کرد. 

هنوز آمار رسمی و قابل اتکایی درباره تعداد کودکان یا نوجوانان ایرانی که در جبهه های جنگ کشته شدند موجود نیست. محسن کاظمینی، فرمانده وقت سپاه محمد رسول الله گفته است که "یک سوم رزمندگان و یک چهارم شهدای دفاع مقدس ، فرهنگی و دانش آموز بوده اند".

آمار رسمی کشته شدگان نظامی جنگ ، ۲۲۴ هزار نفر اعلام شده پس اگر این آمار صحیح باشد از کشته شدن ده‌ها هزار نوجوان ایرانی در جنگ حکایت می‌کند. بسیاری از این نوجوانان با حداقل آموزش نظامی، گاه فقط به مدت سه ماه، راهی جبهه ها می شدند.

در تبلیغات حکومتی تاکید زیادی بر این واقعیت شده که بسیاری از کودکان و نوجوانان ایرانی با اصرار و التماس و برغم میل بزرگترها به جبهه می رفتند.

بعد از جنگ، مقامات ایران با وجود امضا و تصویب معاهدات ، همچنان فرهنگ شهادت طلبی را بین کودکان و نوجوانان ترویج می کنند. بسیج دانش آموزی نقش مهمی در این تبلیغات دارد. که خود این سازمان یکی از ارکان آدم فروشی و تفتیش عقاید و شتشوی مغزی کودکان می باشد. که به کودکان و نوجوانان انگیزه شرکت در جنگ و جاسوسی در زندگی اقدام خود را می دهد که متاسفانه باز هم این نهاد هیچگونه بار علمی و آموزشی ندارد و سراسر خیانت کاری و آدم فروشی را رواج می دهد. 

به عنوان مثال به جای اینکه مفاهیم حقوق بشری و احترام به حقوق دیگران را به دانش آموزان ، آموزش دهند به آنها امر به معروف و نهی از منکر آموزش داده می شود یعنی به او اجازه داده می شود بدون داشتن قوه تشخیص خوب از بد و درست از نادرست در احوالات اطرافیان خود دخالت کند. 

با نظرات و عقاید والدین خود مخالفت کرده و یا حتی هنگامی که با پدر و مادر خود به مشکل بر می خورند ، اطلاعات خصوصی خانواده خود را به راحتی در اختیار مسئولین بسیج قرار می دهند و به گونه ای شده که با عضویت کودک در بسیج ، خانواده احساس آرامش و حفظ حریم خصوصی خود را ندارند.

سیاستی که در آموزش و پرورش پس از انقلاب 57 در پیش گرفته شد ، ایجاد فرهنگ شهادت و حذف روشنفکران از بدنه آموزش و پرورش بود به عنوان مثال حمید پورحاجی زاده شاعر و دبیر ادبیات، متخلص به «سحر» که از قربانیان سلسله قتل‌های سیاسی موسوم به قتل‌های زنجیره‌ای بود، او به همراه پسر ۹ ساله‌اش «کارون» با ۳۸ ضربه چاقو قطعه قطعه شدند. این جنایت در آخرین روز شهریور ماه سال ۱۳۷۷ رخ داد.

نماينده ارشد جامعه بين المللی بهائی در سازمان ملل متحد در گزارش خود خبر داد که «دامنه تعقيب، آزار، تحقير و حتی ضرب و شتم کودکان بهائی در مدارس ايران» گسترش يافته و «از موارد پراکنده به روندی سازمان يافته» بدل شده و همزمان با اين روند «آزار بهائيان در دانشگاه ها» نيز شدت گرفته است.

اجبار به بيان اعتقادات مذهبی در کلاس درس به برخی معلمان و مسئولان مدارس فرصت می دهد تا دانش آموزی را تنها به دليل اعتقادات مذهبی او از ديگران جدا کرده و با بيان تاريخ تحريف شده دين او به عنوان متن درسی، دانش آموزان ديگر را عليه او برانگيزند و کودک و نوجوانی را در حساس ترين دوران سنی خود به زندگی در فضائی به زهرکينه و تحقير آلوده محکوم کنند

کودکان، نوجوانان و جوانان دبستانی و دبيرستانی، طيف سنی ۷ تا ۲۰ ساله، در يکی از آسيب پذيرترين، سرنوشت سازترين و حساس ترين دوران های زندگی خود هستند و مدرسه محيطی است که پس از خانواده بايد به امن ترين فضا برای دانش آموزان بدل شود.

نماينده ارشد جامعه بين المللی بهائيان در سازمان ملل متحد اعلام کرد: «از نيمه ژانويه تا نيمه فوريه، دستکم در ده شهرستان حدود ۱۵۰ مورد توهين، بدرفتاری و حتا خشونت بدنی در مدارس و حدود ۷۶ مورد آزار و بدرفتاری روانی و جسمی در دبيرستان ها عليه کودکان، نوجوانان و جوانان بهائی گزارش شده است. ۶۸ مورد از ۷۶ مورد آزار گزارش شده در دبيرستان ها عليه دختران اعمال شده است».

در گزارش نماينده ارشد جامعه بين المللی بهائيان آمده است : « کودکان دبستانی مجبور می شوند تا مذهب خود را در کلاس درس اعلام کنند، بايد به توهين ها و دشنام های معلمان و مسئولان مدارس عليه باورهای مذهبی خود يا والدين خود گوش دهند، به اخراج از مدرسه تهديد و در برخی موارد به فوريت از مدرسه اخراج می شوند، از آنان خواسته می شود که به اسلام بگروند و...»

اجبار به بيان اعتقادات مذهبی در کلاس درس به برخی معلمان و مسئولان مدارس فرصت می دهد تا دانش آموزی را تنها به دليل اعتقادات مذهبی او از ديگران جدا کرده و با بيان تاريخ تحريف شده دين او به عنوان متن درسی، دانش آموزان ديگر را عليه او برانگيزند و کودک و نوجوانی را در حساس ترين دوران سنی خود به زندگی در فضائی به زهرکينه و تحقير آلوده محکوم کنند.

در پایان می خواستم اشاره ای به ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر بکنم که متاسفانه نقض آن به وفور دیده می شود.

ماده 26: حق تحصیل رایگان برای همه

الف) هر کس حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود . آموزش و پرورش لااقل تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدایی و اساسی است باید مجانی باشد . آموزش ابتدایی اجباری است . آموزش حرفه ای باید عمومیت پیدا کند و آموزش عالی باید با شرایط تساوی کامل ، به روی همه باز باشد تا همه ، بنا به استعداد خود بتواند از آن بهره مند گردند.

ب) آموزش و پرورش باید به طوری هدایت شود که شخصیت انسانی هر کس را به حد اکمل رشد آن برساند و احترام حقوق و آزادی های بشری را تقویت کند . آموزش و پرورش باید حسن تفاهم ، گذشت و احترام عقاید مخالف و دوستی بین تمام ملل و جمعیت های نژادی یا مذهبی و همچنین توسعه فعالیت های ملل متحد را در راه حفظ صلح ، تسهیل نماید.

پ) پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود نسبت به دیگران اولویت دارند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بعد از عفو بین الملل، کانون مدافعان حقوق بشر هم خواستار توقف اجرای حکم اعدام محمدحسن رضایی شد

 به گزارش صدای آمریکا-طی روزهای گذشته سازمان عفو بین‌الملل و کانون مدافعان حقوق بشر در بیانیه‌های جداگانه‌ای، خواستار توقف حکم اعدام محمدحسن...