دین مقوله ای فردی یا اجتماعی
؟
با پیروزی رژیم جمهوری اسلامی در سال 57 جامعهای
که میبایست به الگوی جدید اخلاقی در برابر غرب و عقلانیت «تهی از معنویت» و «فساد
دوران پهلوی» تبدیل شود دچار چنین سقوطی شده است. اگر ما تعداد مساجد و مراسم
مذهبی، شمار «معلمان و استادان اخلاق»، شرکتکنندگان در نمایشهای دینی رسمی، نماز
جماعت، عزاداریها، تعداد برنامههای دینی در رسانهها، میزان حضور روحانیون در
رسانهها و نهادهای رسمی، حجم مطالب دینی در آموزش یا میزان رعایت اصول اسلامی
مانند حجاب زنان یا صرف مشروبات الکلی را معیار داوری بگیریم جامعه ایران را در
ظاهر خود میتوان یکی از دینیترین جوامع دنیا به شمار آورد.
وقتی دین کارکرد و رویکردی اجتماعی پیدا می کند افراد بنا بر آموزه های
دینی و فرصت طلبی خود به جایگاه های شغلی و مقام می رسند که این گونه افراد برای
خوش خدمتی و پیشرفت خود از هیچ گونه اقدامی فرو گذار نیستند که بها دادن به این
افراد در جامعه امروز ایران رو به افزایش است این افراد اکثراً فاقد استعداد لازم
برای گرفتن پست یا مقام مورد نظر می باشند و فقط به واسطه توانایی خود مبنی بر سطح
آگاهی آموزه های دینی اسلام به این مقامات دست یافته اند و موجب اختلاس های بزرگ و
گاف هایی در این چند ساله شده اند.
همه به یاد
دارند در دولت آقای احمدینژاد هم کسانی که به طور رسمی متهم به فساد مالی گسترده
بودند چون شاگردانی سربهزیر هر جلسه پای موعظه «معلم اخلاق» دولت مینشستند و درس
اخلاق میگرفتند یا پای ثابت جلسات مذهبی بودند. حتی حکومت دینی و دستاندرکارانش
نتوانستهاند به الگوی اخلاقی تبدیل شوند که شب و روز از فضیلت آن سخن میگویند.
امروز در ایران
وضعیت به گونهای است که برای درک وضعیت اخلاقی جامعه حتی نیاز به یک کار پژوهشی
عمیق هم نیست. کافی است به خبرها و رویدادها برگشت تا به میزان فساد، دزدی، پروندهسازی
برای این و آن، سوءاستفاده از امکانات عمومی، تقلب و اشکال گوناگون و گستردگی سقوط
اخلاقی در جامعه پی برد. فساد در دستگاههای دولتی و غیردولتی، زد و بندهای آشکار
و نهان چهرههای جنجالی مانند بابک زنجانی، اختلاس معروف سه هزار میلیارد تومانی،
داستان صد هزار میلیارد تومان معوقه بانکی که بخش بزرگی از آن مربوط به کمتر از
۲۰۰ نفر میشود تنها قله کوه یخی است که رسانهها درباره آنها مینویسند. قوه
قضائیه هم که باید کار مبارزه با فساد را پیش ببرد خود به دستگاهی فاسد و ناکارا
تبدیل شده است. دامنه فساد و بیاخلاقی حتی به حوزه علمی و دانشگاهی رسیده و خرید
و فروش پایاننامه، مدرک، تز، مقاله علمی، ثبت نام در دوره دکترا اشکال علنی و بیسابقهای
پیدا کرده است. سازمان «شفافیت بینالملل» در آلمان، در گزارش سال ۲۰۱۳ خود ایران
را از میان ۱۷۷ کشور با ۲۵ امتیاز (از صد امتیاز) در رتبه ۱۴۴ جهان از نظر فساد
اداری قرار داد که نشاندهنده ۱۱ پله سقوط در مقایسه با سال ۲۰۱۲ میلادی است.
وقتی رویکرد رژیم از حجاب استنباط
اجتماعی پیدا می کند باعث پیدایش گشت های ارشاد شده و گماردن افرادی که بنا بر
سلیقه خود موجب خرد کردن شخصیت افراد می شوند که از نظر این افراد بدحجاب هستند که
در این چند ساله اخیر شاهد مواردی همچون زیرگرفتن شخصی که معترض به بد حجابی بوده
و یا ضرب و شتم خانم های بد حجاب بازداشت این گونه افراد بوده ایم.
در اینجا می خواهم اشاره کنم به
خانم آزاده نامداری که در یکی از بزرگترین دستگاههای تبلیغاتی جمهوری اسلامی که
همان صدا و سیماست شاغل می باشد شاهد بودیم که در اوایل مرداد ۱۳۹۶ به محض خروج از
ایران در شهری در سوئیس چه اتفاقی افتاد و او که خودش مبلغ دین و حجاب بود چطور
منکر حرف خودش شده بود و در واقع با اسلام و حجاب چطور برخورد کرد و همه مردم شاهد
بی حجابی او بودیم او کسی بود که ممکن بود خیلی ها از او درس می گرفتند و تبلیغ
حجاب و دین و نا محرم را می کرد ولی متأسفانه خودش منکر شده بود.
انتشار این تصاویر بازتاب گستردهای
در فضای مجازی داشت، در شبکههای اجتماعی عدهای آزاده نامداری را به ریاکاری متهم و از انتشار این عکسها حمایت
کردند. این اتهام به این دلیل مطرح شد که او در برنامههای تلویزیونی و در مصاحبههای
خود همواره به عنوان چهرهای شناخته میشد که فعالانه از «حجاب کامل» بخصوص «چادر مشکی» دفاع و
برای آن تبلیغ میکرد و مشاهده میشود با توجه به گزینش سفت و سخت افراد در صدا و
سیما و با انتخاب افراد متدین باز هم شاهد نفوذ افرادی هستیم که برای منافع شخصی وارد
این دستگاه تبلیغاتی نظام شده اند و برای پیشبرد منافع خود از هیچگونه فعالیتی
دریغ نمی کنند مانند این خانم هزاران نفر هستند که شاید دست آنها هنوز رو نشده
است. آیا به جای اینکه تمرکز رژیم جمهوری اسلامی بر محجبه کردن زنان و برخورد با
مسئله حجاب بصورت آموزه های دینی و یک امر اجتماعی باشد بهتر نبود آنرا یک امر فردی کند و به جای تبلیغ
آن مسئله حجاب را به افراد واگذار کند ؟ و یک رویکرد شخصی داشته باشد ؟
دیگر رویکرد اجتماعی دین که در
جمهوری اسلامی دیده میشود مقوله استخدام می باشد ، به محض ورود به یک اداره دولتی
قبل از انجام مصاحبه از شما سئوال میشود که چه دینی یا چه مذهبی دارید و هر چه
جلوتر رفته مصاحبه شما تخصصی تر شده و بیشتر از هر چیزی تمرکز روی مسائل شرعی می
باشد که این ملاکی بر احراز شغل
می باشد ، و آن سؤال و جوابها مشخص می کند که فرد مناسب کارکردن و حق داشتن شغل را دارد یا خیر؟ ودر این گزینش ها هیچ گونه بررسی مبنی بر توانایی شخص در مورد احراز شغل مورد نظر نشده وایشان را فقط و فقط از لحاظ متعهد بودن به رژیم و سطح سواد مذهبی مورد سنجش قرار می دهند.
می باشد ، و آن سؤال و جوابها مشخص می کند که فرد مناسب کارکردن و حق داشتن شغل را دارد یا خیر؟ ودر این گزینش ها هیچ گونه بررسی مبنی بر توانایی شخص در مورد احراز شغل مورد نظر نشده وایشان را فقط و فقط از لحاظ متعهد بودن به رژیم و سطح سواد مذهبی مورد سنجش قرار می دهند.
این گونه گزینش ها مخصوص افراد مسلمان
و به خصوص مذهب شیعه می باشد، و افرادی که دارای دینی به غیر از اسلام شیعی بوده
در این گزینش ها ورود نیافته اند. افراد دارای دین مسیحیت ، یهودی ، بهائیان و
دیگر ادیان در استخدام دولت جایی ندارند. چه بسا میان آنها افرادی ارزشمند بودند
که می توانستند باعث پیشبرد ایران شده و اما به علت عدم علاقه رژیم به این افراد هیچ جایی ندارند و باعث
دلسردی و خروج این افراد از کشور شده اند. و دیده شده افرادی سودجو که پله های
ترقی را پیمودند پس از گذشت مدتی پرونده فسادشان با توجه به صلاحدید رژیم علنی شده
مثل محمودرضا خاوری مدیر عامل سابق بانک ملی ایران از مجرمان محکوم شده به دلیل مشارکت در اختلاس ۳ هزار میلیارد تومانی؟ البته و صد البته ایشان به تنهایی
توانایی انجام این اختلاس را نداشته بلکه با مساعدت مقامات بالاتر این اختلاس را
انجام داده است.
مواردی
از تظاهر به دینداری (مثلا وقت نماز پهن کردن جا نماز در جلوی میز کار و مشغول شدن
به نماز خواندن و یا جواب دادن تلفن در هنگام نماز که شخص تماس گیرنده بشنود شخص در
حال نماز است در صورتی که می تواند به نمازخانه مراجعه کند)
دیگر رویکرد اجتماعی شدن دین و دامن
زدن به این مسئله مدارس می باشد که ملاحظه میشود دانش آموزان ما با حجم انبوهی از
دروس اصلی و فرعی مواجه هستند که موجب شده کودک مجالی برای لذت ازکودکی نداشته آیا
بهتر نبود اجازه می دادیم به جای این حجم انبوه از کتاب های آموزش احکام و دستورات
دینی ،خود پس از چندین سال با آموزه های دینی مورد علاقه خود آشنا شود و به جای
تحمیلی بودن آن خود آگاهانه آن را انتخاب کند؟ با توجه به سیاست گذاری رژیم مبنی
بر این که دین موضوع اجتماعی است نه فردی و ورود تحمیلی مسائل دینی نه تنها افراد
در بزرگسالی افراد متدینی نشده اند بلکه دین را موجب این همه مشکل دانسته اند. با
وجود خانواده های متدین و تربیت قرآنی آنها چندی پیش شاهد پدیده ایی به بنام سعید
طوسی بودیم مبلغ مذهبی ای که با سوء
استفاده از اعتقادات این خانواده ها و جلب اعتماد آنها به خواسته های شوم خود رسید
و این است نتیجه اجتماعی شدن مقوله دین و سوء استفاده افراد سودجو و ریاکار.
پس از پیدایش رژیم جمهوری اسلامی
ملاحظه میشود که درصد زیادی از افراد از دین اسلام به خصوص مذهب شیعه روی
برگردانده اند و به دیگر ادیان رجوع کردند ویا حتی منکر خدا هم شده اند.
پس ملاحظه میشود وقتی دین رویکرد
اجتماعی به خود میگرد باعث بروز حوادث و فجایایی میشود مثل زندانی کردن نوکیشان
مسیحی و یا بازداشت گسترده بهائیان و بازداشت و اعدام پیروان دراویش گنابادی و
مجدداً پیدایش افراد سودجو و در طرف مقابل باعث پیدایش مفسدین اقتصادی امثال بابک
زنجانی ،خاوری،محسن پهلوان و...که همه این افراد اشخاصی سودجو بوده و در پوشش دین
موجب آسیب و ضربه به جامعه و اعتقادات مردم شده است و ملاحظه می شود که اینها دستاورد
های رویکرد اجتماعی دین در جامعه است. که این موارد نه تنها باعث پیشبرد دین در
جامعه شده بلکه موجب انزجار مردم از دین شده است.
بعد از انقلاب ایران و به قدرترسیدن
مسلمانان شیعه در راس حکومت، تبعیضهای اجتماعی و تبلیغات منفی از سوی حکومت و نهادهای وابسته به آن شکل گرفت که همه این
رویکردها مربوط به مقوله اجتماعی دین است نه فردی
دبیرکل سابق سازمان ملل متحد، بان
کی مون، در گزارش سال ۲۰۱۶ خود در ارتباط با وضعیت حقوق بشر در ایران، بهائیان را
ستمدیدهترین اقلیت دینی ایران نامید.
از جمله موارد سرکوب و آزار و اذیت
بهائیان ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ می توان به موارد زیر اشاره کرد:
·
ممنوع اعلام کردن تمامی موسسات
(شوراهای انتخابی) و فعالیتهای جامعهٔ بهائی
·
دستگیری و اعدام اعضای شوراهای
انتخابی بهائی در سطح محلی و ملی
·
مصادره اماکن و داراییهای متعلق به
جامعهٔ بهائی
·
مصادره و تخریب امکان دینی و
قبرستانهای بهائی
·
زندان و شکنجه بهائیان
·
اخراج بهائیان/ممانعت از اشتغال آنها
در مشاغل دولتی
·
ایجاد شرایط فشار بر صاحبان مشاغل
برای اخراج کارکنان بهائی خود
·
عدم پرداخت حقوق بازنشستگی و صدور
دستور مبنی بر اینکه بهائیان حقوقهای دریافتی پیشین خود را بازگردانند
·
تعطیل کردن مغازهها و کسب و کارهای
بهائیان
·
محرومیت از تحصیل در مدارس و
دانشگاه ها
·
ممانعت از ثبت ازدواج بهائیان
·
عدم صدور جواز کفن
·
مصادره املاک، داراییهای شخصی
بهائیان
·
تخریب منازل
·
آدمربایی و قتل
·
مصونیت قضایی برای متجاوزان به حقوق
افراد بهائی
·
نفرتپراکنی و انتشار تبلیغات ضد بهائی
در رسانهها و تحریک عموم علیه بهائیان
اشاره
ای به وضعیت یوسف ندرخانی، کشیش نوکیش مسیحی، به اتهام ارتداد به اعدام محکوم شد. این
کشیش در زندان رشت به سر می برد، در ۱۹ سالگی از اسلام به مسیحیت گروید و در این سالها،
به گفته مقامات قضایی جمهوری اسلامی برای دین میسحیت تبلیغ می کرد. وکیل کشیش ندرخانی
و مدافعان حقوق بشر در ایران و خارج، خواستار لغو حکم او شده اند و وکیل او تقاضای
فرجام کرده است. صدور حکم اعدام برای آقای ندرخانی درحالی صادر شده است که اجرای حکم
اعدام برای افراد، به دلیل عقاید مذهبی آنان خلاف قوانین بین المللی است. طبق قانون
مجازات اسلامی در ایران نیز، ارتداد جرم نیست. پیش از این کشیش های نوکیش دیگری در
ایران بازداشت، زندانی و حتی اعدام شده اند.
اشاره ای به قانون اساسی
اصل دوازدهم
دین رسمی
ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنیعشری است و این اصل الی الابد غیرقابل تغییر است و
مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل هستند
و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت
دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاهها رسمیت
دارند و در هر منطقهای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی
در حدود اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب.
اصل سیزدهم
ایرانیان
زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته میشوند که در حدود قانون در انجام
مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل میکنند.
تمام افراد بشر آزاد به دنیا می
آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند . همه دارای عقل و وجدان می باشند و
باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.
ماده 2 : عدم تبعیض
هر کس می تواند بدون هیچ گونه
تمایز، خصوصا از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هرعقیده دیگر و
همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و کلیه
آزادی هایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است، بهره مند گردد. به علاوه هیچ تبعیضی
به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری و قضایی یا بین المللی کشور یا
سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد. گواه این کشور مستقل، تحت قیمومیت یا غیر
خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکل محدودی شده باشد.
اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر کس حق
دارد که شخصیت حقوقی او در همه جا به عنوان یک انسان در مقابل قانون شناخته شود.
همه در برابر قانون ، مساوی هستند و
حق دارند بدون تبعیض و بالسویه از حمایت قانون برخوردار شوند.
همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد و بر علیه هر تحریکی که برای چنین تبعیضی به عمل آید به طور تساوی از حمایت قانون بهره مند شوند.
همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد و بر علیه هر تحریکی که برای چنین تبعیضی به عمل آید به طور تساوی از حمایت قانون بهره مند شوند.
احدی در زندگی خصوصی، امور
خانوادگی، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله های خودسرانه واقع شود و
شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار گیرد . هر کس حق دارد که در مقابل این
گونه مداخلات و حملات، مورد حمایت قانون قرار گیرد.
هر کس حق دارد که از آزادی فکر ،
وجدان و مذهب بهره مند شود .این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و ایمان می
باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است . هرکس می تواند از این
حقوق یا مجتمعاً به طور خصوصی یا به طور عمومی بر خوردار باشد.
الف) هر کس حق دارد کار کند، کار
خود را آزادانه انتخاب نماید ، شرایط منصفانه و رضایت بخشی برای کار خواستار باشد
و در مقابل بیکاری مورد حمایت قرار گیرد.
ب) همه حق دارند که بدون هیچ تبعیضی
در مقابل کار مساوی ، اجرت مساوی دریافت نمایند .
پ) هر کس که کار میکند به مزد
منصفانه و رضایت بخشی ذیحق می شود که زندگی او و خانواده اش را موافق شئون انسانی
تامین کند و آن را در صورت لزوم با هر نوع وسایل دیگر حمایت اجتماعی، تکمیل نماید .
ت) هر کس حق دارد که برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد و در اتحادیه ها نیز شرکت کند.
ت) هر کس حق دارد که برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد و در اتحادیه ها نیز شرکت کند.
مجازات
افراد به دلایل اعتقادات مذهبی آنان، بازجویی، زندان، یا شکنجه و دربدترین شکل آن اعدام،
از دیدگاه مدافعان حقوق بشر و طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر، مصداق بارز نقض حقوق بشر
در ایران به شمار می رود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر